دستت را به من بده و پوست لطیف وسپید ساعد و بازویت را تا با هم از رود عشق بگذریم، گم شویم در جنگل پلکهای درخشان از مهر و برانیم در دریای بیکران دوستت دارم […]
دوست نازنین من من بر این باورم که هنوز هم یک دیدار ساده می تواند سر آغاز پرسه ای غریب در کوچه باغ باران باشد هنوز هم میتوان بوی مهربانی را که مسافرت کرده در […]
احـــمقانه ست ؛ از یـک قــــهوه ی تلـــخ ، انتــظار داشتن …!! واحمقانه تر اینکه از کودک فالفروش که خود در اینده اش مانده فالی بخری که اینده ات را زیبا ببینی
اهل گردم، دل ديوانه….. اگر بگذارد نخورم مي، غم جانانه اگر بگذارد گوشه ای گيرم و فارغ ز شر و شور شوم حسرت گوشهء ميخانه اگر بگذارد عهد کردم نشوم همدم پيمان شکنان هوس گردش […]
آخرین بار که من از ته دل خندیدم…. علتش پول نبود….. انعکاس جوک هر روز نبود…چون از جوک های قومی بیزارم علتش، چهره ی ژولیده ی یک دلقک پیر ، یا زمین خوردن یک کور […]
آسمان را به سر اين همه زندان نزنيد زخم ها بر دل اين خانه ي ويران نزنيد همه در دخمه ي تاريكي ِ خود گم شده ايد حرف يك شهر چراغاني و تابان نزنيد ترس […]
۲۳ دی ۱۳۹۷
دوست من …نه از من مگریز من از مردمان خنجر بدست نیستم به دستهایم بنگر ..در یکی شاخه زیتون به نشانه صلح در دیگری گلی سرخ به نشان عشق فقط برای تو با قلبی به […]
اگر به من بگويند چيست؟ میگويم پذيرش است. یعنی: پذيرفتن شرايط با تمام سختی هاش… پذیرفتن آدم ها با تمام نقص هاشون…. زیبائی هاشون وطرز تفکرشون پذيرفتن اینکه مشکلات هست و بايد به مسير ادامه […]
فرهنگ هر کشوری مانند عکسی است که در قابی نهاده شده است و قاب آن چارچوبی است که از تاریخ، ادبیات، باورها و منش نامدارانش ساخته شده است. ادبیات به عنوان یکی از اضلاع این […]
تنها بیا می بینی من تنهایم ومنتظر همراهت بیاورابرها را باران را وعشق را کویرتشنه است نه پرنده حوصله پروازدارد و نه شترها نای دویدن در انتهای سراب مارها می خزند بر اندام مرگ مرگ […]
یادش بخير… زمانی درختان با هم صحبت مي کردند ، در گوش هم قصه می گفتند شاید ترانه عاشقانه می خواندند هرچند کوتاه!! اخه نه صدای تبر بود ونه اره برقی در نزديکی کوه ها […]