به یک کرشمه که نرگس به خود فروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت——————–به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرسادزیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشستحضرت حافظ بزرگ
جوش مى و مستى بين، در چهره ى گلگونم داغ است نشان عشق، در سينه ى پرخونم آزاده و سرمستم، خو كرده به هامونم رانده ست جنون عشق، از شهر به افسونم من لاله ى […]