۱۷ تیر ۱۳۹۴

تنها باد

  سایه شدم ، و صدا کردم: کو مرز پریدن ها ، دیدن ها ؟ کو اوج « نه من » ، دره ی « او »؟ و ندا آمد : لب بسته بپو. مرغی […]
۱۵ تیر ۱۳۹۴

خواهم که آتش افتد،

خواهم که آتش افتد، در شهر آشناییوز ننگ آشنایان، بر جا اثر نباشدگوری بده، خدایا! زندان پیکر منتا از بهانه جویی، دل دربدر نباشدپایم چو پایه ی رز، یارب شکسته بهترتا از حریم خویشم، بیرون […]
۱۰ تیر ۱۳۹۴

از نیش می ترسم

شدم گمراه و سرگردان، میان این همه ادیانمیان این تعصب ها، میان جنگ مذهب ها!یکی افکار زرتشتی، یکی افکار بودایییکی پیغمبرش مانی، یکی دینش مسلمانی یکی در فکر تورات است، یکی هم هست نصرانی!هزاران دین […]
۹ تیر ۱۳۹۴

سهمِ من از تو

سهمِ من از تودرخششِ نگاهی استمیانِ اضطرابِ شببرای جستنِ آخرین پناهدر فاصله خطِ امید و ترس سهمِ من از توترانه ایست به زمزمه ی عشقبی قید از زماندر ناکجای همیشه سهمِ من از توآخرین کلامِ […]
۳۰ خرداد ۱۳۹۴

بوسه بر خاک ره دلبر

سالها چون گرد ….بنشستم بدامان نسیمتا که یکدم….. بوسه بر خاک ره دلبر زدمچشم دل یکدم گشودم در پی دیدار دوستکنده دل از ملک هستی ..از ملک سر بر زدمناخدای عشق تا رختم ..کجا خواهد […]
۲۹ خرداد ۱۳۹۴

چو شمع

باز امشب جلوه بخش بزم مستانم چو شمع! در ميان سوز و ساز خويش خندانم چو شمع! …رقص مرگ است اينکه می پيچم بخود از تاب درد! کس چه ميداند که ميسوزد تن و جانم […]
۵ خرداد ۱۳۹۴

هر جا که سفر کردم،

هر جا که سفر کردم، تو همسفرم بودیوز هر طرفی رفتم، تو راهبرم بودیبا هر که سخن گفتم، پاسخ ز تو بشنفتمبر هر که نظر کردم، تو در نظرم بودیهر شب که قمر تابید، هر […]
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴

راز و نیاز

  پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیستقصه اینجاست که باید بود،باید خواندپشت این پنجره ها باز هم باید ماندو نباید که گریستباید زیست حسین پناهی
۷ اردیبهشت ۱۳۹۴

از من سکوت نمی‌زیبد

برقم که بعد درخشیدن ، از من سکوت نمی‌زیبد غوغای رعد ز پی دارم ، فارغ ز کار نخواهم شد تیری که چشم مرا خسته ست ،بر کـُشتنم به خطا جَسته ست «بر پشت زین» […]
۴ اردیبهشت ۱۳۹۴

گرمی نگاه

از گرمی نگاه تو ..دل می برد گمانکاتش زدیدگان تو ریزد ..نگاه نیستدیدار کعبه ..بی رخ جانان ..چه فایدهمنظور عاشقان ..حرم وخانقاه نیستبهادر یگانه
۲۸ فروردین ۱۳۹۴

دست عشق از دامن دل دور باد!

دست عشق از دامن دل دور باد! می‌توان آیا به دل دستور داد؟ می‌توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: […]
۲۷ فروردین ۱۳۹۴

زندگی

زندگی دریای سر شوریده ای است … ترش روی و تلخ کام و پاک دل … هر که باکش نیست دریا رام اوست… بی دلان را پای میماند به گل