۶ مرداد ۱۳۹۲

چه خبر ؟؟

دلم گرفته  ازین جا زمین خدا حافظ سلام حضرت خورشید از اسمان چه خبر اسیر خطه شکیم ..مرز بی پرواز بگو خدای طلوع از کبوتران چه خبر حمیده سادات غفوریان
۵ مرداد ۱۳۹۲

دریچه

گر چه رو به رویم دریچه ای هست که کلیدش را سهم من ندانستند اما در برابر طوفان حوادث فقط می توانم بر شانه های خسته خودم تکیه کنم تا زمین صدای شکستنم را نشنود […]
۵ مرداد ۱۳۹۲

دل

و به تو از تو می نویسمبا تو من همه رنگهای این سرزمین را اشنا می بینمبا تو  بچه اهوان این صحرا …..كودكان همبازی منندبا تو كوهها حامیان وفادار منندبا تو من بهار می رویمبا […]
۵ مرداد ۱۳۹۲

شب من

شبشب من شب عاشقان ،نجواهاي عاشقانه و آنها كه عشق را مي نوازند در نيلبكانشان !شب خيالهاي نازك عشق ! شب روحهاي بي قرار عاشق ! شب بي قراري شوق ،شب عصيان خاطرات عاشقانه . […]
۴ مرداد ۱۳۹۲

می پرست

هم با ده و هم زباده مستم خود می منم ارچه می پرستم … هم میوه تاک باغ عشقم هم حارث تاک و دار بستم یعنی که هدف ز گنج پنهان من بوده ام از […]
۴ مرداد ۱۳۹۲

بشکن

تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه لب زخم دیده بگشا ,صف انتظار بشکنسر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکنشفیعی کدکنی
۴ مرداد ۱۳۹۲

خدایا

خدایا ، این بار عاشقانه تر به سوی تو می آیم .ادعاهای بی جا نمی کنم ، فریادهای مستانه سر نمیدهم، مرا ببخش ، مرا دستگیری کن ، من محتاجم ، ،محتاج عشق توام ، […]
۳ مرداد ۱۳۹۲

دریچه

نه! هرگز شب زندان را باور نکردم چرا کهدر فراسوی دهلیزش به امید دریچه ای..دریچه ای بسوی ..ازادی دل بسته بودمنکند امید عبثی باشد !!!!!
۳ مرداد ۱۳۹۲

راه

پرسيدم: كدام راه نزديك تر است؟گفت:به كجا؟گفتم:به خلوتگه دوست…گفت:مگر تو فاصله اي مي بيني،بين دل و آنكس كه دلت منزل اوست؟
۱ مرداد ۱۳۹۲

باران

زیباییها…….رایگان است...آسمان و باران و شقایق و شبنم….مال آدم هاست…ولی دیگر هیچ کس بدون چتر زیر باران نمی رود....حتی بدون نقاب در کوچه ی مهتاب هم پا نمی گذارد…….…جور دیگر باید دید…….اما…آدمها روی چشمهایشان پرده […]
۱ مرداد ۱۳۹۲

مترسک

مترسک نیستم ولی‌ نمیدانم چرا ……..!کلاغ‌های قصه دوست دارند سر به تنم نباشد
۱ مرداد ۱۳۹۲

قفس

ماكه دركنج قفس باحسرت گل ساختيم گر خزاني آمد آمد گر بهاري رفت رفت