تابلوی زیبائی از استاد کمال الملک نقاش هنرمند ایران
۲۱ بهمن ۱۳۹۳
یاران ناشناخته ام
۲۲ بهمن ۱۳۹۳

گزند تازيانه

شعر من از عذاب تو گزند تازيانه شد
ضجه مغرور تنم ترنم ترانه شد

حماسه ی زوال من در شب تلخ گم شدن
ضيافت خواب تو را قصه عاشقانه شد

برای رند در به در اين من عاشق سفر
وای كه بی كرانه ی حصار تو كرانه شد

وای كه در عزای عشق کشته شد آشنای عشق
وای كه نعره های عشق زمزمه شبانه شد

ای تكيه گاه تو تنم سنگر قلب تو منم
وای كه نيزه تو را سينه من نشانه شد

10849891_644193949022331_5643956719010895352_n

درخت پير تن من دوباره سبز می شود
كه زخم هر شكست من حضور يک جوانه شد

وای كه در حضور شب در بزم سوت و كور شب
شب كور وحشت تو را قلب من آشيانه شد

وای كه آبروی تو مرد اناالحق گوی تو
بر آستان كوی تو جان داد و جاودانه شد

من همه زاری منم زخمی زخمه تنم
برای های های من زخمه تو بهانه شد

درخت پیر تن من دوباره سبز می شود
هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد

ایرج جنتی عطایی

تبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *