دمی با خواجه عبدالله انصاری
۲۷ آذر ۱۳۹۳
احساس گل
۲۸ آذر ۱۳۹۳

نیایش

روزگار بمن اموخت
خداوند مهتاب شبهای جهل من است
خداوند ستاره قطبی دریای طوفان زده زندگی من است
خداوند پیوسته مرا به مهر می خواند
در کامم شراب عشق میریزد
برایم ترانه سر می دهد ونوازشم میکند
وچون ازو می گریزم باز از دوردستها برایم دست تکان می دهد
وانگاه که باز می گردم .نه با خنجری در دست
ویا گرزی اتشین ..مرا نمیراند
بلکه با گلی زیبا مرا می پذیرد
اخر او خداست واز خدا جز مهر بر نیاید

00 (10)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *