دل من آینه است
۱۴ اسفند ۱۳۹۳
به خودت ؛ باورت و زندگی ات عشق بورز؛…
۱۴ اسفند ۱۳۹۳

نفسم گرفت ازين شب

نفسم گرفت ازين شب در اين حصار بشكن
در اين حصار جادويي ….روزگار بشكن
چو شقاي از دل سنگ ….برآر رايت خون
به جنون صلابت صخره ي كوهسار بشكن
تو كه ترجمان صبحي به ترنم و ترانه
لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن
سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي؟
تو خود آفتاب خود باش و طلسم كار بشكن
بسراي تا كه هستي كه سرودن است بودن
به ترنمي ….دژ وحشت اين ديار بشكن
شب غارت تتار….ان همه سو فكنده سايه
تو به آذرخشي …..اين سايه ي ديوسار بشكن
ز برون كسي نيايد…. چو به ياري تو اينجا
تو ز خويشتن برون آ …..سپه تتار بشكن

محمدرضا شفیعی کدکنی

7 (3)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *