بشکن
۴ مرداد ۱۳۹۲
شب من
۵ مرداد ۱۳۹۲

می پرست

هم با ده و هم زباده مستم

خود می منم ارچه می پرستم

… هم میوه تاک باغ عشقم

هم حارث تاک و دار بستم

یعنی که هدف ز گنج پنهان

من بوده ام از الست و هستم

کوتاه کنم که مطلب دوست

از جمله ماسوی من استم

مفتاح جنان محضرعشق

از روز ازل بود به دستم

من طایر قدس باغ عشقم

بالاتر از آن ببین که هستم

طوبی بود آشیانه من

منگر که به خاکدان نشستم

من وارث عشق اولینم

حق است که قدر خود شکستم

از اسب فتاده ام نه از اصل

افلاک ام ار چه خوار و پستم

گر رفتم از این سپنج عزلت

ور زاین قفس شکسته رستم

دستم چو قلم شکسته بادا

گر دست ز دامنش گسستم

چون قطره شوم فنای بحرش

خود حل کنم آنچه را شکستم

چون ما و من از میانه برخاست

واز کثرت و افتراق جستم

عذرم به حضر موجه آرند

کاو یا خود و یا که بت پرستم

از نشئه درک محضر دوست

می نازده مست مست مستم

شاهد به طواف وحدت خویش

بر خیز و بگو که کعبه هستم

م.س شاهد

1 (2)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *