من دلم کمی زندگی را می خواهد
یک ذره شوق
قطره ای امید
لحظه ای عشق
شاید تنها برای یک روز
یا نیمروزی فقط، حتی
با تو و تنها برای تو
همراه، هم قدم، هم پای تو
قدم زدن در کوچه باغی تنگ
رفتن زیر باران بی کلاه، بی چتر
سخن از درخت و سبزه و سنگ
در خیابان های شلوغ شهر
به روی نیمکت چوبی لم دادن
فشردن دستت به دستم تنگ
شنیدن از عابری که می گوید
وه…! خدایا چه عاشقانه است و قشنگ
به آواز گنجشک ها گوش دادن
کودکانه با تو خندیدن
عاشقانه از عشق پرسیدن
به تکیه گاه شانه ات چسبیدن
به ترنم لالایی نجوایت خوابیدن
ز بیم جدایی ها نترسیدن
نرنجاندن و نرنجیدن
ز عشق گفتن و عشق ورزیدن