شراب مرد افکن
۲۰ دی ۱۳۹۳
آرام باش اي دل غمگين!
۲۱ دی ۱۳۹۳

من انسانم .تو انسانی

من انسانم .تو انسانی .انسانی حقیقی

ازاد خلق شده ایم ازاد زندگی میکنیم وازاد خواهیم مرد

فراسوی مرزها .نژادها .سیم هاخار دار وائین ها

مرزهای نقشه ایی را حاکمان کشیده اند تا انسانها جدا شوند

آن منی را که دیده ایی ..اینجا

تنها یک پوست و استخوان من بود که در پشت مرزهای صوری بود

روحم مثل باد سیّار

اندیشه ام مثل ابرهایی که آبستن باران است

و هویتم مثل قطره بارانی است که آزادانه به هر کجا که اراده میکند اوج میگیرد

جسمم به هیچ دیاری تعلق ندارد

و همچنین روحم به هیچ ملت و نژادی

مرا با نام انسان همیشه در جستجو باش

در غیر اینصورت

وقتی تفاوت ها زبانها .دین ها مرزها

مانند کف به سطح بیایند یک خط سیاه خیلی بلند در میانمان کشیده خواهد شد.
واین خلاف ذات انسان وافرینش پروردگار است

نقاشی پرتره پرویز13911 (22)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *