هیچ کس گمان نداشت
۲۶ دی ۱۳۹۳
مداد رنگی زندگی
۲۷ دی ۱۳۹۳

لوح مخدوش

لوح مخدوش

من نگويم ، كه بدرد دل من گوش كنيد
بهتر آنست كه اين قصه فراموش كنيد
عاشقانرا بگذاريد ……….بنالند همه
مصلحت نيست ، كه اين زمزمه خاموش كنيد
خون دل بود نصيبم ، بسر تربت من
لاله افشان بطرب آمده مي نوش كنيد
بعد من سوگ مگيريد ، نيرزد به خدا
بهر هر زرد رخي ، خويش سيه پوش كنيد
غير غم دارو ندارم بجهان چيست مگر؟
رشك كمتر بمن ، هستي بر دوش كنيد
خط بطلان بسر نامه هستي بكشيد
پاره اين لوح سبك پايه مخدوش كنيد
سخن سوختگان طرح جنون مي ريزد
عاقلان ، گفته عشاق فراموش كنيد
رحیم معینی کرمانشاهی

 

10850006_815900031806829_111246319828554806_n

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *