سراب
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴

قطره عسل

قطره عسلی بر زمین افتاد..
مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید

و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود،

پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید…
باز عزم رفتن کرد،

اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند

و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد…

مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد…

اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود،پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود

و توانایی حرکت نداشت…
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد….

یکی از حکماء می گوید:
دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد،

و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود.!!

عسل1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *