مسافر دورهای بی غروب
۲۶ بهمن ۱۳۹۳
ارامش مطلق
۲۶ بهمن ۱۳۹۳

عرفات عشقبازان

عرفات عشقبازان ….در کوی یار باشد
به طواف کعبه زین در نروم …که عار باشد
چو سری بر آستانش ز سر صفا نهادی
به صفا و مروه‌ای دل …..دگرت چه کار باشد
قدمی ز خود برون نِه به ریاض عشق، کاینجا
نه صداع نفحهٔ گل …..نه جفای خار باشد
به معارج اناالحق نرسی ……..ز پای منبر
که سری شناسد این سِرّ ….که سزای دار باشد
ز میِ شبانه ساقی…….. قدحی بیار پیشم
نه از آن میی که او را ……به سحر خمار باشد
نکند کمال دیگر……… طلب حضور باطن
که قرارگاه زلفش ……..دل بی‌قرار باشد
((کمال‌الدین مسعود خُجندی))

11

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *