من ، معـــــــــلم هستـــم
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
کیستی
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴

سفر کرده

ای سفر کرده من

بی توخوش نیست دلم
بی تو ای محرم راز
چه کنم با گل سرخ ؟
چه کنم با گل ناز ؟
11070511_1553737828247507_2878027100785879479_n


تک و تنها چه بگویم به بهار ؟
گر سراغ از تو گرفت چه بگویم به نسیم ؟
گر بهاران پرسد :
« لاله زار تو کجاست » ؟


من پر از عطر خوش هم نفسی
تو چرا تنهائی ؟
غمگسار تو کجاست ؟
من و این سینه تنگ من و پائیز غم آلوده درد
همدمم سایه تنهائی خویش بی بهار رخ یار
تک و تنها چه بگویم چه بگویم به بهار ؟


بی تو ای راحت جان با دل شیدا چه کنم
با جهانی غم و حسرت من تنها چه کنم
عشق و بی تابی من مایه بدنامی توست
با تو پاکیزه تر از گل من رسوا چه کنم
در پی گمشده ای گرد جهان می گردم


ای خدا گر نشد این گم شده پیدا چه کنم
مردمان قطره آبی به کف آرند و خوشند
من که مردم زعطش برلب دریا چه کنم
گرچه امروز مرا نیست زپی فردائی
گرنبندم دل از امروز به فردا چه کنم
روی برتافت زمن آنکه جهان هست
بعد از این گر نکنم پشت به دنیا چه کنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *