خواستم راز درون فاش کـنم یار نـخواست
نگـهـی کرد و سخن شیوه ابهـام گـرفت
گـفت دور از لب و کامم لب و کام تو چه کرد؟
گـفتـمش بوسه تـلخی ز لب جام گـرفت
گـفت در آتـش هـجران تن و جانت که گـداخت؟
گـفتم آن شعـله عـشقی که مرا خام گـرفت
گـفت در محـنت ایام دلت گـشت صبور؟
گـفتم این پـند هـم از گـردش ایام گرفت
غـلامعـلی رعـدی آذرخـشی