مي روييد. در جنگل ،
سبزه ..به طراوت دل من
خاموشي شب رويا بود.
رویائی از عشق ..وبوسه نیمه تمام بر لبانی مرطوب
ویا دست دعائی بسوی اسمان
شبنم بر جا بود.با
نوازشی عاشقانه بر چهره گل
درها باز، چشم تماشا باز، چشم تماشاتر، و خدا در هر .جا ..در هر جا ..
آيا بود؟
خورشيدي در هر مشت: بام نگه بالا بود.
مي بوييد.
گل وا بود؟ بوييدن بي ما بود:
زيبا بود.
تنهايي ، تنها بود…وما ..ما بودیم
نا پيدا، پيدا بود.
“او” آنجا، آنجا بود.
من ..وخدا ..خدا ..ومن