بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ
۱۵ شهریور ۱۳۹۴
گل 17
۱۸ شهریور ۱۳۹۴

بازار نادانی

از این افکار طوفانی چه می دانی؟ نمی دانی
ز عرف گشته عرفانی چه می دانی ؟ نمی دانی

11391657_936318036418468_5639442808814889900_n
ز شور و شعر سرمستی ، بریدن از همه هستی
از آن شبهای حیرانی چه می دانی؟ نمی دانی
ز درد خفته در سینه، هراس و حسرت و کینه
ز مژگانهای بارانی چه می دانی؟ نمی دانی
ز پیمانهای پوشالی صدای طبل توخالی
و این احساس قربانی ،چه می دانی؟ نمی دانی
ز دکان ریاکاران ، خدا را بس طلبکاران
ز رنگ مهر پیشانی چه می دانی نمی دانی

s-1
از آن صدبار حج رفته ، خدا را راه کج رفته
از این بازار نادانی چه می دانی ؟ نمی دانی
ز درد و رنج بیماران ز دست تنگ بسیاران
تو ای حاجی ایرانی چه می دانی ؟ نمی دانی
از این اندیشه ی بیمار ، تضاد گفته و کردار
قضاوتهای آسانی ، چه می دانی ؟ نمی دانی
ز ابیات کژ و موهوم ، سقوط معنی و مفهوم
به نام شعر عریانی ، چه می دانی ؟ نمی دانی
قلم ای همدم ویرا ! ادب کن صاحب خود را !!
بگو از جهل پنهانی ، چه می دانی ؟ نمی دانی
آرزو رحیمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *