باران
۲۰ شهریور ۱۳۹۲
سکوت
۲۲ شهریور ۱۳۹۲

الهی

الهی… با خاطری خسته…
دلی به تو بسته!
دست از غیر تو شسته…
در انتظار رحمتت نشسته ام.
میدهی…کریمی
نمیدهی…حکیمی
میخوانی…شاکرم
میرانی…صابرم
الهی احوالم چنانست که میدانی
و اعمالم چنین است که می بینی
نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز…
الهی مشت خاکی را چه شاید
و از او چه براید
و با او چه باید…؟
دستم بگیر

نیایش دسکتاب پرویز1391 (18)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *