آرامتر !
ای کلاغهای سیاه
اینجا آدم برفی سپیدی است عاشق ..چون من
چکه چکه،ترانه می سراید. شعر می گوید
و چون دیوانگان
…می اندیشد که به اندازه یک تابستان
تا رسیدن به آن کوه سپید..کوهی که در پشت ان شهر عشق است
راه در پیش دارد..راهی بس دراز ..تا کهکشان
وراهی شده است ..ولی
خوب می داند شما ..چون او
هرگز به خانه تان نخواهید رسید
اخر راه دیار عشق بسی دور است وبی همراه
ولی ابلهانه باور دارد قصه عشق راست است