وقتی آسمان بر سرم عشق می بارید
نباید از خیس شدن می ترسیدم
و نترسیدم.
برای همین چترم را به کناری انداختم
به آبشار آسمان سر سپردم.
با همه وجود ان را حس کردم .در ان نفس کشیدم
از شهد ان نوشیدم .وعشق
بارید و بارید و بارید…
تا کویر تنم پر شد از بوی یاس و پونه
پر شد از عطر یاد تو..پر شد از غزل وشهر ترانه بودن
وپر شد از بوسه های زیر باران
روی ان نیمکت خیس
ومن شکوفا شدم با عشق وخواهم مرد با عشق