روز گاریست
۵ شهریور ۱۳۹۴
ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸّﺎﻕ
۵ شهریور ۱۳۹۴

گفتمش…گفت

گفتمش هندوی زلفت،گفت طراری کند
گفتمش جادوی چشمت،گفت عیاری کند
403780_324263244272696_274439342588420_1116253_644494243_n

گفتمش لعل تو خواهد کرد کام دل روا؟
باز گفت آری کند لیکن به دشواری کند
گفتمش بیمار عشقت را چو جان آمد به لب
گفت لعل جانفزای من پرستاری کند
گفتمش هندوی سرمستت بود دائم خراب

11-2 (2)

گفت:مخمور است و گاهی نیز خماری کند
گفتم آن طوق معنبر چیست در گردن ترا
گفت:تسبیح است و گاهی نیز زناری کند
گفتم آن ترک قدح‌نوشت بود پیوسته مست
گفت:بر مستی نگاهش گاه هشیاری کند
گفتمش آخر کند درد دل ما را دوا
لعل خندانش تبسم کرد و گفت آری کند
حبیب خراسانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *