کافر عشقم، مسلمانی مرا در کار نیست
ہر رگ من تار گشتہ، حاجت زُنار نیست
از سر بالین من برخیز ای نادان طبیب
دردمند عشق را دارو بہ جز دیدار نیست
ناخدا بر کشتی ما گر نباشد، گو مباش
……ما خدا داریم ما ناخدا در کار نیست
خلق میگوید کہ خسرو بتپرستی میکند
آری! آری! میکنم! با خلق ما را کار نیست”
امیر خسرو دهلوی