باران نیمروزی
۲ آبان ۱۳۹۲
تبر
۲ آبان ۱۳۹۲

مست مست

باز گشتم امشب از میخانه امــــا مست مست

سر درون سینه و تنهای تنهـــــا ، مست مست

در میــــــان کوچه‌ها افتان و خیزان ، چون نسیم

جامه وارون کرده و شیدای شیدا ، مست مست

بــــــــــــــا سری از بادۀ آتش بپا کن گرم گرم

بـــــا دلی دیوانه و رسوای رسوا مست مست

همچــــــــو طوطی در پــــــس آیینۀ دل قصه‌گو

چون کلیــــم از اشتیاق طور سینا مست مست

بـــا همه شبگردی و دیوانگی از شور عشق

بـاز گشتم امشب از میخانه اما مست مست

معینی کرمانشاهی

66 (4)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *