مرا ، آتش صدا كن تا بسوزانم سراپایت
مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطش هایت
كمك كن یك شبح باشم مه آلود و گم اندرگم
كنار سایه ی قندیل ها در غار رؤیایت
خیالی ، وعده ای ،وهمی ، امیدی ،مژده ای ،یادی
به هر نامه كه خوش داری تو ، بارم ده به دنیایت
كمك كن مثل ابلیسی كه آتشوار می تازد
شبیخون آورم یك روز یا یك شب به پروایت
حسین منزوی