یاد من باشد فردا دم صبح
۱۶ آبان ۱۳۹۵عشـق حرمت دارد
۲۱ آبان ۱۳۹۵
-
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
-
از کجا وز که خبر آوردی ؟
-
خوش خبر باشی ، اما ،اما
-
گرد بام و در من
-
بی ثمر می گردی
-
انتظار خبری نیست مرا
-
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
-
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
-
برو آنجا که تو را منتظرند
-
قاصدک
-

-
در دل من همه کورند و کرند
-
دست بردار از این در وطن خویش غریب
-
قاصد تجربه های همه تلخ
-
با دلم می گوید
-
که دروغی تو ، دروغ
-
که فریبی تو. ، فریب
-
قاصدک هان ، ولی … آخر … ای وای
-
راستی آیا رفتی با باد ؟
-
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
-
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
-
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
-
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
-
قاصدک

-
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند.