دست خطاطِ زمان آهسته
مي نشيند به تن ِ چهره ی دردآلودم
شوقِ پـــرواز به سر دارم وسوداي گريز
و سفــــــر ……..
هر دم از روزنه اي نام مرا مي خواند .
دل من مي داند
رفتن و رفتن و رفتن ، تنها
چاره ي زخــم سکوتي است که بر تن دارد
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ