پریشان دماغیم، ساقی کجاست؟
شراب ز شب مانده باقی کجاست؟
بیا ساقیا، می به گردش در آر
که می خوش بود خاصه در بزم یار
مئی بس فروزانتر از شمع و روز
می و ساقی و بادهٔ جام سوز
مئی صاف ز آلایش ماسـوی
ازو یک نفس تا به عرش خدا
مئی کو مرا وا رهاند ز من
ز آئین و کیفیـّـت ما و من
از آن می حلال است در کیش ما
که هستی وبال است در پیش ما
از آن می حرام است بر غیر ما
که خارج مقام است در سیر ما
مئی را که باشد در او این صفت
نباشد به غیر از می معرفت
به این عالم ار آشنائی کنی
ز خود بگذری و خدائی کنی
رضی الدین ارتیمانی