نوروز بمانید که ایّام شمایید!
۲۷ اسفند ۱۳۹۳
شـــــــــــــاديت افزون بـــــــــــــاد…
۲۸ اسفند ۱۳۹۳

زیرشکوفه های گیلاس

صدایِ نفس هایش
مرا مهمانی به جشنِ قشنگ شکوفه ها دعوت می کند …
گویی باید لباسِ نو پوشید …
موها را شانه زد …
و تارهای غم را به سه تاری شاد موج داد ….
دستی به صورتم می کشم ….
آینه به من لبخند میزند …
غباریِ که چهرۀ مرا پوشانده بود ….
دست روزگار صفایش داد ….
چشمانم مروارید را از ستاره قرض گرفته ست …
دلم از درون سینه سرشار از شوقِ کودکانه ست …
و من خودم را بچه یی می بینم که یک شاخۀ گُل یاس در دست دارد ….
و برایِ دیدنِ دوست بیقرارست …
اینجا خانۀ دل ست و من در خدمت او …
شادست و من سرشار از یک آغازی تازه و نو ….
احساس می کنم دستم بوی مهربانی تنِ سبزِ بهار را می دهد …
و خزانم با من بدرود می گوید …
و آسمانم پهناور و سرشار از عشق و محبت می شود …
ومن واو در زیر شکوفه های گیلاس ..عشق را تجربه می کنیم

شکوفه های بهاری  (2)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *