هم داستان با شیطان
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
بمناسبت روز مرد وپدر
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴

روز گارگر

چه انشا زیبائی
کار مایه حیات زندگی است
چشمه سارِ زلال زندگی با کار جلا و روشنی می یابد
و کارگران، پیشگامان این حیاتِ بدیع و نشاط آفرینند
ولی در دیار ما
من کارگرم واز صبح تا شام کار می کنم تا نانی در ارم .با تلاش وعرق جبین
من محتاجم ..گاه محتاج نانی ودستانی پر در موقع رفتن به خانه
تو کار میکنی ..با هزاران مشکل وشنیدن حرف زور..بی عدالتی وتبعیض
کار میکنی با خستگی ..حتی با بیماری وناتوانی .در شب یا روز
چرا که محتاجی ..چرا که صاحبخانه ات منتظر است وبچه هایت منتظر تر
ولی او کار نمیکند ..هم سالم است وهم نیازی ندارد نه انکه کار نداشته باشد که گاهی ده ها شغل هم دارد
ولی در انتظار است تا من وتو کار کنیم و او بخورد وچپاول کند .بعد بریش ما بخندد
من برای نان خود محتاجم …وگاه شرمنده خانواده ..تو نگران اینده وبچه ها وگاه حیران وبیچاره
واو در فکر راه های جدیدتر برای دزدی وغارت حق من وتو معادله خوبیست .هر دو سر برد ..
پس خوشحال باشیم وبا هم بخوانیم
هرچی دارم مال تو ..هرچی میکارم مال تو ..پول نفت وقاچاق وسود وربا هم مال تو
اصلا بیاید تا تقسیم کنیم .کار وزحمت وگرسنگی مال من ارث پدر هم مال تو .گور پدر هم به من میرسد
پس روزت ای برادر ..ای خواهر مبارک ..ولی روز وروزگاراو مبارک تر
روز کارگر (2)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *