جاده..راه ..سفر
۱۵ آذر ۱۳۹۳
دوباره ..
۱۶ آذر ۱۳۹۳

رفتم که رفتم

بگذار زندگی قهرمان این خوشبختی دروغین  باشد
این بازی پر از فریب  باشد!…
ملالی نیست….حرفی هم ..نیست
حالا دلم هیچ چیز نمی خواهد
جز اینکه تکرار شوم توی یک عصر پاییزی،
یاد تو باشد وترانه ای عاشقانه
و ماشینی که تویش بشود دور از چشم دنیا
به صدای مرضیه  گوش داد
وبا صدای بلند ترانه رفتم ..که رفتم را خواند
با نمی از اشک وچشمی خیره .به جاده
و بیخود شد از ارتعاش این همه بوق و آدم و نگاه…وریا
شاید…!هم برای همیشه  باید رفت
اری رفت !!!!!

00 (8)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *