دستان تو از من
چشمانت ستاره و شبنم
بگذار سپيده زار پيشانيت
که بوسه گاه من است
بگشايد دريچه هاي عشق را
به جهان بیکرانه من
اخر
جنگلهاي بلند زیبائی
صحراهاي سحر و راز
بي نگفت دستانت
بي نام ميمانند
دستان گشوده ات
دهانهاي گفتگو
سبد سبد سرود را
بر سينه هاي آسمان قلبم مي پاشند
