گر چه رو به رویم دریچه ای هست
که کلیدش را سهم من ندانستند
اما در برابر طوفان حوادث فقط می توانم
بر شانه های خسته خودم تکیه کنم
تا زمین صدای شکستنم را نشنود
برای رهایی،پر پروازی ندارم
اما احساسم به من می گوید
فردا همان رویایی است که دیروز در ارزویش بودم
