طلوع دوباره آفتاب
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
دختر شب های قشنگ آسمان بهارم…
۱۸ فروردین ۱۳۹۴

دریایِ شورانگیزِ چشمانت

· دریایِ شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!
آن جا که باید دل به دریا زد، همین جاست
در من طلوعِ آبیِ آن چشمِ روشن
یاد آور صبحِ خیال انگیزِ دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده می¬کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دوان خاموش خاموشیم، اما
چشمان ما را در خموشی گفت¬و¬گوهاست

دیروزمان را با غروری پوچ گشتیم
امروز هم ز آنسان، ولی آینده ما راست
دور از نوازش¬هایِ دستِ مهربانت
دستان من در انزوای خویش، تنهاست
بگذار دستم راز دستت را بداند
بی هیچ پروایی، که دست عشق با ماست.
حسین منزوی

20874_878099935586838_6612303102260007405_n

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *