واین منم:
ازجنس برگ های سبز بهارم،
دختر شب های قشنگ آسمان بهارم…
دلم شکننده تر از برگ های خوشرنگ پاییزیست
که در زیر پاهایتان خورد می شود هر روز،
صدایش ولی آهسته تر از آن رعد و برق های شبانگاهی ست.
نازک تر از بلورم و نرم تر از حریر،
اگر هم قصد شکستن داری سنگ بی انصافی است ،
یک تلنگر کافی است !
دوست بی ریای دریایم ولی دشمن با هرچه نامردیست…
آرامم ولی جوشان… خاموشم به آهستگی فریاد …
گرمم به گرمی روز های عاشقانه،
سردم به لرزانندگی لحظه های گرم پاییزی،
هم نفس خاکم ولی جنسم بلورین است ،
بلورین مثل آیینه،مثل مهرو شفقت های این ماه پر آدینه…
من همان آوای غمگین شبستان های تاریکم
و آن قویی که می میرد بدون یار در غربت…