داستان غم انگیزی است
دستی که داس را برداشت همان دستی بود که یک روز در مرزعه گندم کاشت
نگاهی که ترا بدرقه کرد همان نگاهی بود که ترا بخود خواند
وکاه های سر مترسک را همان کلاغی پراکند که مترسک عاشق او شده بود
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ