خدا همین جاست ،
نیازی به سفر نیست !
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،
خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند ،
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،
خدا در جمله ی ” عجب شانسی آوردم ” است !!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده
و آمده نزدیک من و تو !! همسایه تو ..نه………. هم خانه توست
دور وبرت را خوب نگاه کن ..همه جا هست
چشمهایت را که ببندی باز می بینی