گل2
۹ مهر ۱۳۹۲
قصه1
۱۰ مهر ۱۳۹۲

باران 2

باران می بارد
بر شیروانی خانه ام وبر تارهای دلم
و باز من در پشت پنجره می بینم
رؤیای خیس آمدنت را
با لباسهائی که در باران خیس شده باشد
و باز باران پشت همیشه ی آسمان
می بارد .ورویای امدنت مرا سر مست می کند
میدانم
تو دست هایت بوی ترانه و موسیقی می دهد
وبوسه هایت طراوت خیس باران
ودر ان باران
فقط تو می دانی و من..که
لب هایم پر از ستاره و دوستت دارم است
لب هایم پر از حروف اشاره ، حروف نام تو
چه رویای زیبائی ..خدای من !!!!!!
22

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *