رفاقت من
۱۲ تیر ۱۳۹۵
در کوی خرابات،
۱۲ مرداد ۱۳۹۵

باران عشق

آرام میبارد باران
…ببار بر من ای باران
قطره های باران بر صورتم می خورند
من چترم را میبندم و کنار میگذارم و خودم را به باران میسپارم
باران با قطره هایش چهره ام را نوازش میکند
بر لبانم مینشیند
چشمانم را میبندم
صورتم را بوسه باران میکند
بر گردنم میلغزد و روی شانه هایم مکثی میکند
مرا از عشق خیس کن باران
از شهوت لبریز کن باران

11 (4)

…قطره های باران به آرامی از شانه هایم پایین می روند

باران روی تمام بدنم نشسته است
باران شدید می شود
لباس بر اعضای بدنم می چسبد
…مثل زندانی که برای بوییدن آزادی صورت خود را به میله های زندان می چسباند، بدنم خود را به لباسها می چسباند

یک رعد

41509_(550x412)
…و ناگهان باران بند میاید
…و احساس آرامش مطلق
فری ناز اریان فر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *