وقتی تو به زندگی اری گفته ای
۲۴ خرداد ۱۳۹۳
حکایت من
۶ تیر ۱۳۹۳

اهای دوست خوب من

اهای دوست خوب من
کجای دنیا جا ماندیم رفیق ؟.
کجای منطقی که دورمان می کند
از این همه کنار هم گریستن؟.و یا با عشق به هم نگریستن
حرفی بزن مسافر مغمومِ سطرها!
چیزی بگو ..گفتنی !!!!
از عشق بگو ..از زیبائی ومهربانی
از دوستی ..ساز …غزل ..شعر وترانه
بیا حافظ رند شیراز برایمان فال بگیرد ..بیا سعدی اجل در پنج مجلس عرفان را بما بیاموزد ..بیا از مولانای بزرگ عشق را بیاموزیم
بگذار پرویز برایمان بنوازد وملک شوری در ما بیفکند
بگذار در کنار جاده زیبای چالوس به صدای اب گوش دهیم
بگذار اب را در ان بالا گل نکنیم .تا سهراب دلخور نشود
بیا عاشقانه های شاملوی بزرگ را در سکوت برای هم بخوانیم
اه خدای من چقدر کار باید انجام دهیم وتو باز میخواهی بروی !!!!!
وای من ..وای تو ووای روزگار من !!!
نه…دوست من .نه..نرو …. ولی اگر داری میروی
چیزی نگو!…اصلا خوشبختی تمایل به تکرار هیچ حقیقتی نیست..
بگذار برای لرزیدن دل ،
بهانه هایم را خوب بلد باشم! برای فراموشی هم…
یا نه! اصلا فقط برای درد های من هم جایی بگذار توی چمدانت.
و انها را با خود ببر به شهر عشق ..
به شهر مهربانی وراستی
وبه دیار دوست داشتن ها ..خواهی برد؟؟؟؟
خدا پشت وپناهت

10401513_623826637713524_6538614368322648935_n

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *