من ، بر اين ابري كه اين سان سوگوار
اشك بارد زار زار
دل نميسوزانم اي ياران ، كه فردا بيگمان
در پي اين گريه ميخندد بهار
ارغوان ميرقصد ، از شوق گلافشاني
نسترن ميتابد و باغ است نوراني
بيد ، سرسبز و چمن ، شاداب ، مرغان مست مست
گريه كن ! اي ابر پربار زمستاني
گريه كن زين بيشتر ، تا باغ را فردا بخنداني
گفته بودند از پس هر گريه آخر خندهايست
اين سخن بيهوده نيست
زندگي مجموعهاي از اشك و لبخند است
خنده شيرين فروردين
بازتاب گريه پربار اسفند است
اي زمستان ! اي بهار
بشنويد از اين دل تا جاودان اميدوار
گريه امروز ما هم ، ارغوان خنده ميآرد به بار
فریدون مشیری