من انسانم .تو انسانی
۲۱ دی ۱۳۹۳
رفتن سرنوشت آب،
۲۱ دی ۱۳۹۳

آرام باش اي دل غمگين!

آرام باش اي دل غمگين!
ارام باش ای دیوانه
از شِكوه بس كن؛
از ظلم .از جهل .از خرافات واز بیداد
از فقر ..از مرگ واز جنگ های نمایشی .نسل کشی ها
برایم مگو که دشمنان دوست نما هر کدام با دشنه ای در دست
در پشت سرم نوبت گرفته اند وهر کدام نزدیک تر ..زخم عمیق تر
بیش ازین عذابم مده
همه را میدانم ..ولی تو نیز بدان
پشت ابرها هنوز خورشيد مي درخشد؛
در هر زندگي بايد بارانهايي فرو ريزد
و برخي روزها تيره و حزن انگيز باشند
شاید …شاید در پس هر طوفان رنگین کمانی باشد
انگ خوش خیالی را نیز تو بمن بزن
همه انگهای عالم را داشتم اینهم روی انها
در زمستان من بیهوده منتظر بهار نیستم ..خواهی دید

10896851_821370771255635_5401285123185773434_n

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *